سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اقلیمـ رهایے

یا مَن یبَدِّل السَیئاتِ بالحَسنات ...

دلتنگ آقا

سلام آقای خوبم
باز هم بچه گانه دلتنگت شدم
این شاید دهمین نامه ام باشد...
سخته آخه دوری تو برام من بدون تو خودمم نمیخوام
تا زنده ام  عاشقت میمونم . . . همین نفس هایی که بزور بالا میاد آقا...
به همین نفسهایی که بالا نمیاد! قسم به این شب و ستاره هایت!
قسمت میدهم بیا به خلوت من! سری بزن و ببین دیگر پسر خوبی شدم!
دیگر جز تو و یاد تو هوای دیدارت التیامی بر زخمهای دلم ندارم!
دلگیر بودنم این روزها سخت آزارم میدهد!
لحظه ای حرف برای گفتن زیاد دارم و لحظه ای بعد سرشار از سکوت!
یک دل بیشتر ندارم آنهم مال خودت! فقط به یک شرط!
دلم مال تو بجاش بیا! خب؟ اگه قراره حالا حالا ها طول بکشه صبورم کن!
نیومدی و یه هفته خسته تر شدم شکسته بودم و شکسته تر شدم!
هیچکس نمیفهمد بین منو تو چه ها که نبوده!
هیچکس اینهمه عشق را نمیفهمد! حتی گاهی خودم هم درک نمیکنم!
این همه احساسی که بین منو تو جاری است!
اگرچه یه عمر خطاکار بودم! اما امیدوارم بهت!
یکروز میرسه که هر پرنده دوباره عاشق پرواز میشه!
یا کریم های ما هم یک نگران مهربان خواهند یافت!
این روزها من و یاکریم ها با هم از سرما گله داریم!
من میلرزم و او هم صدایت میکند!
راستی نمیدانی چرا این روزها دیگر مثل قبل پیشم نمی آیند؟
دریای احساساتم این روزها سخت طوفانی و ناآرام است!
اما ته دلم به تو گرم است! و گاهی بس که توی فکر تو غرق میشوم!
حس میکنم کنارم نشستی... بگذار روزگار هرچه میخواهد دلم را بسوزاند!
مگر چقدر دل دارم؟ بگذار خاکستر شوم... بگذار از دلم هیچ نماند!
بگذار اشکهایم آنقدر ببارند و ببارند تا خشک شوند!
چشمهایم هم آنقدر قرمز شود که کور شوم!
ناشکری نیست ها! همه چیز را قرمز میبینم!
کور شوم اگر دل آقایم مهدی را بشکنم!
دنیای بدون او را نبینم بهتر است!
کور باشم بهتر است!
نزدیک رویای من هستی! هرچند از رویای تو دورم!
راهت را با اشکهایم میشویم! توی ذهنم عشقت را تصویر کردم!
دارم مدارا میکنم با مرگ... شاید تو برگردی و من باشم!
شاید که یک شب با صدای تو از خواب این سردرگمی پاشم...